ماهيت و پيشينه فلسفه فقه خبرگزاري رسا ـ بحث از فلسفههاي مضاف بحثي نوپاست، ولي با وجود اين نوپايي مشغله ذهن بسياري از محققان قرار گرفته است. اين بحث جايگاه خود را در مباحث محققان دانش اسلامي باز کرده و نقل محفل گفتوگوهاي علوم اسلامي واقع شده است.
بحث از فلسفههاي مضاف بحثي نوپاست، ولي با وجود اين نوپايي مشغله ذهن بسياري از محققان قرار گرفته است. اين بحث جايگاه خود را در مباحث محققان دانش اسلامي باز کرده و نقل محفل گفتوگوهاي علوم اسلامي واقع شده است.
در اين ميان فقه به عنوان دانش زيرساختي در انديشه اسلامي، متعلق فلسفه واقع شده و در ترکيب "فلسفه فقه" مورد استعمال محققان و نويسندگان قرار گرفته است.
با توجه به قرابت مفهومي فقه و حقوق و از آن رو که مفهوم "فلسفه حقوق" بحثي اساسي در انديشه مغرب زمين است، واکاوي مفهوم فلسفه فقه هم به جهت ذات خود و هم به جهت ارتباطي که با بحثهاي دانشمندان غرب پيدا ميکند، بايسته و شايسته به نظر ميرسد.
ابتدا بايد تأملي در چيستي مفهوم فلسفههاي مضاف داشته باشيم و ببينيم که چه مفاهيمي ميتوانند متعلق اين فلسفهها واقع شوند و در واقع فلسفههاي مضاف عهدهدار چگونه بحثي هستند.
شايد لازم باشد ابتدا معناي فلسفه در اين ترکيب را با معناي فلسفه در استعمال مطلق آن، بررسي کنيم. فلسفه در معناي مطلق را به علمي تعريف کردهاند که از موجود بما هو موجود بحث ميکند.(رک: نهايه الحکمه صفحه 5)
اين تعريف همانطور که مرحوم علامه طباطبايي در نهايه الحکمه متذکر شدهاند، شامل تمامي موجودات شده و عامترين موضوع مورد بحث را بر عهده فلسفه گذاشته است.
ايشان به درستي متذکر شدهاند که در صورت چنين تعريفي از فلسفه، بايد بگوييم که موضوعي خارج از بحث فلسفه وجود ندارد؛ زيرا موجود مطلق اعم موجودات است.(رک: نهايه الحکمه صفحه 7)
شهيد مطهري(ره) مباحث فلسفه را در اين تعريف به پنج بخش تقسيم مينمايد:
1 – مسايل مربوط به هستي و ماهيت و عدم
2– مسايل مربوط به اقسام هستي
3– مسايل مربوط به قوانين کلي هستي
4 – مسايل مربوط به طبقات هستي يا عوالم هستي
5 – مسايل مربوط به روابط عالم طبيعت با عوالم مافوقش
ذکر اين نکته به جاست که امروزه استعمال لفظ فلسفه در معناي خاصش، با استعمال کهن آن که به معناي عام شامل تمامي علوم و فنون ميشد، متفاوت است. فلذا بايد اذعان کنيم به اينکه وقتي در ترکيب با کلمه ديگري به کار ميرود، طبعا معنايي متفاوت با معناي مطلقش پيدا ميکند؛ اين معنا ممکن است خاصتر باشد يا به کلي متفاوت باشد.
اين نکته مورد تأکيد استاد علي عابدي شاهرودي قرار گرفته و اشتراک فلسفه مطلق و فلسفههاي مضاف را تنها اشتراک لفظي ميدانند.(رک: گفتوگوهاي فلسفه فقه صفحه 158)
چيستي فلسفههاي مضاف
تعبير فلسفههاي مضاف تعبير جديدي است و در گذشته علمي مشرق زمين و مغرب زمين سابقه نداشته است؛ اگر چه بيشتر مباحث مطرح در اين گونه از بحثها در ميراث علمي پيشين موجود است، اما جمع آوردن آنها در ذيل تعبير واحد، کاري تازه است. بنابر اين ابتدا بايد همين مسأله را واکاوي کنيم و اين نظام منسجم مورد نظر را بشناسيم.
فلسفه در ترکيب با علوم مختلف به تعبير فلسفههاي مضاف تبديل ميشود؛ مانند فلسفه حقوق، فلسفه فقه، فلسفه روانشناسي و...
در اينکه به چه ملاک و به چه اعتباري بايد مباحثي را علم شمرد و متعلق فلسفههاي مضاف دانست، استاد عابدي شاهرودي دو ملاک را بيان کردهاند:
1 – وجود رابطي که مسايل يک علم در ذهن ما دارند و چون معلوم بالذات با علم متحد است، از اين نظر به اين مسايل از حيث وجود رابطي در نفس علم اطلاق ميشود.
2- به اين اعتبار که مسايل يک علم مجموعهاي هستند که قواعدي بر آنها حاکم است و وقتي وارد اين مجموعه ميشويم، از اين قواعد استفاده ميکنيم.(گفتوگوهاي فلسفه فقه صفحه 160) با اين لحاظ علم فقه که داراي دو شاخصه مذکور است، ميتواند مورد بحث فلسفي و در نتيجه متعلق تعبير فلسفه فقه واقع شود.
آيتالله صادق لاريجاني بحث فلسفههاي مضاف را منحصر در بحث از علوم ديگر نميداند و با بيان تعريف زير گستره وسيعتري براي آن قائل ميشود:
"به نظر من بهترين و درستترين تعبير در تعريف فلسفه مضاف اين است که بگوييم، مجموعه تأملات نظري و تحليلي درباره يک پديده است".
با اين تعريف فلسفه "آب" نميتوانيم داشته باشيم، چون بحثهاي مربوط به آب تحليلي و نظري نيست، بلکه تجربي است؛ اما در مورد زبان، فلسفه زبان و درباره هنر، فلسفه هنر داريم، چون که ميتوانيم درباره زبان و هنر بحثهاي تحليلي داشته باشيم.(گفتوگوهاي فلسفه فقه صفحه 171)
مسأله ديگري که در فلسفههاي مضاف مورد توجه است و اين مباحث عهدهدار بحث از آن هستند، بحث از چيستي و ماهيت پديده مذکور است. مثلا در فلسفه فقه سوال اصلي و اساسي اين است که "فلسفه فقه چيست؟"(گفتوگوهاي فلسفه فقه، صفحه 56)
با اين حساب بايد گفت که فلسفه يک علم متکفل بحثهاي تحليلي و نظري از چيستي علم مورد نظر و مباحث حول موضوع آن علم است. طبعا در اين تعريف به مباحث مشترکي بر ميخوريم که هم فلسفه يک علم و هم در ذيل موضوعات آن علم مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
جمع بندي و فهرست کردن همه مباحثي که در فلسفه علم مطرح مي شود چندان آسان به نظر نميرسد؛ چرا که دايره مباحث تحليلي و نظري درباره موضوع يک علم و ماهيت آن علم بسيار است، اما در يک اشاره فهرستوار بايد به ترتيب ذيل اشاره کنيم:
1- بحث از چيستي يک علم؛ به معناي تبيين موضوع علم و تشريح عوارض ذاتيه آن که محور مباحث علم است.
2- تبيين حوزههاي دست اندازي يک علم؛ به اين معنا که قلمرو مباحث يک علم را روشن ميکند و از خلط مباحث بين علوم مختلف جلوگيري ميکند.
3- تبيين مباني و مبادي تصوريه و تصديقيه يک علم؛ به اين معنا که يک علم بر چه اموري خارج از خودش مبتني است.
4- تبيين ساختار علم و تجزيه آن به ردهها و جنبههاي مختلف
5- بحث از مسالک و گرايشهاي فکري در هر علم
6- بحث از تاريخ علم؛ البته منظور بيان گزارش گونه تاريخ علم به صورت متداول نزد مورخان نيست، بلکه همت و توجه فيلسوف علم، بيان سير تطور انديشههاي علمي است.
7- بحث از اغراض علم و غايات متصور براي مباحث آن
(براي اطلاع تفصيلي رک: گفتوگوهاي فلسفه فقه، فلسفه فلسفه اسلامي، مدخل علم فقه)
فلسفه فقه و پيشينه آن
با توجه به آن چه گفته شد بايد فلسفه فقه را به صورت ذيل تعريف کنيم:
"فسلفه فقه، عهدهدار بحث از چيستي و ساختار فقه، مبادي و مباني فقه، قلمرو مباحث فقهي و حيثيت فقهي مسايل ديني، تاريخ فقه و مکاتب فقهي در طول تاريخ است."(رک: گفتگوهاي فلسفه فقه)
بعضي از بحثهاي مطرح در فلسفه فقه پيش از اين در ذيل مباحث فقهي مطرح شدهاند، از جمله بحث از مبادي فقه که بخشي در علم اصول و بخشي تحت قواعد فقهيه و بخشي نيز در خود علم فقه مطرح و بحث شدهاند.
گذشته از اين با ظهور اخباريان در تاريخ فقه شيعه و طرح مباحث چالشي از سوي ايشان، علماي اصول دست به کار شده و توجه بيشتري به مباحثي از سنخ مباحث فلسفه فقه مطرح کردند، از جمله ايشان بايد از استاد کل وحيد بهبهاني نام ببريم که کتاب گرانسنگ "الفوائد الحائريه" را به رشته نگارش درآورد و در اين کتاب مباحث مفصلي در باب ماهيت اجتهاد و اساليب اجتهاد و مباني و مبادي فکر اصولي ارائه کرد که منبع ارزشمندي براي پي بردن به سنگ بناي فکر فقهي شيعه است.
شايد جالب توجه باشد که يکي از کتبي که ميتواند منبع قابل توجه بحثهاي فلسفه فقه باشد، کتاب "ولايت فقيه" رهبر کبير انقلاب حضرت امام خميني(ره) است.
ايشان در اين کتاب با به چالش کشاندن مباني فکري تحجر و فقه راکد و ساکن به طرح مباني متناسب با فقه پويا و به تعبير خود ايشان "فقه جواهري" پرداختهاند.
اساسا ديدگاه فقهي امام خميني(ره) در باب ولايت فقيه و حکومت اسلامي بيش و پيش از آنکه مبتني بر بحثهاي رايج فقهي باشد به مباحث فلسفه فقه گرايش دارد.
علاوه بر بحثهاي پراکندهاي که در اين حوزه انجام شده است، يک سلسله بحثهاي نظاممند هم که ميتوان آنها را داخل در فلسفه فقه دانست، مطرح شده و بحث شده است.
از جمله اين مباحث، بحث از "رئوس ثمانيه" است که در تمامي علوم اسلامي مطرح و بحث شده است. اين مباحث به گفته دکتر خوانساري به غرض روشن ساختن ذهن مبتدي به کار برده ميشده است(منطق صوري، صفحه 23) و از اين منظر بيشتر جنبه تعليمي داشته است تا جنبه تحقيقي و لکن بايد توجه داشت که همين نشان از اهتمام پيشينيان به مباحث فلسفه فقه دارد.
کتاب المدخل الي عذب المنهل
شايد کم لطفي باشد که از مهمترين کتاب حوزوي مدخل بر علم فقه که شامل همان مباحث علم فقه است ياد نکنيم. کتاب "المدخل الي عذب المنهل" نوشته علامه فقيد ميرزا ابوالحسن شعراني مهمترين تأليف حوزوي درباره فسلفه فقه است.
آنچه اين کتاب را ممتاز ميکند، اختصاص مباحث آن به فلسفه فقه است. اگر چه کتاب "الفوائد الحائريه" مرحوم وحيد بهبهاني سنگ بناي مباحث فلسفه فقه را پايه گذاشت؛ لکن اين کتاب علاوه بر مباحث فسلفه فقه شامل مباحث رايج فقهي هم بوده و از اين منظر يک کتاب تخصصي به حساب نميآيد، ولي کتاب مرحوم شعراني(ره) کتابي تخصصي در اين زمينه است.
از ديگر امتيازات کتاب طرح مباحث چالشي در زمينه علم رجال و احاديث است. توجه به مبادي و مباني فقهي بحث نشده در طول تاريخ فقه هم امتياز ديگر کتاب است، رواني متن و ايجاز کتاب هم امتيازي فني براي کتاب است که مطالعه آن را آسان ميکند.
نتيجهگيري
اگر چه بحث از فلسفههاي مضاف بحثي نوپاست؛ اما تعرض به اين مباحث در حوزه علوم اسلامي با توجه به ميراث گرانبهايي که در اين زمينه به ما رسيده است، از جهتي سهل و از جهتي ممتنع است.
سهل است از اين جهت که اقيانوسي از افکار و انديشههاي گرانبها در دست ماست و ممتنع است از اين جهت که کار حرفهاي و فني در بازخواني اين ميراث انجام نگرفته است، اميد که با بذل توجه محققان و انديشمندان علوم اسلامي اين راه نرفته به زودي طي شود و از ثمرات شيرين آن استفاده کنيم.
1- نهايه الحکمه، علامه طباطبايي، موسسه نشر اسلامي
2- فلسفه مقدماتي در آثار شهيد مطهري، عبدالرسول عبوديت، انتشارات موسسه پژوهشي و آموزشي امام خميني(ره)
3- گفتگوهاي فلسفه فقه، مرکز مطالعات و تحقيقات اسلامي، انتشارات بوستان کتاب
4- فلسفه فلسفه اسلامي، عبدالحسين خسروپناه، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي
5- مدخل علم فقه، رضا اسلامي، انتشارات مرکز مديريت حوزه علميه قم
6- الفوائد الحائريه، وحيد بهبهاني، انتشارات مجمع فکر اسلامي
7- ولايت فقيه، امام خميني، انتشارات موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)
8- المدخل الي عذب المنهل، ميرزا ابوالحسن شعراني، مجمع الفکر الاسلامي
9- منطق صوري، دکتر محمد خوانساري، انتشارات آگاه
http://www.rasanews.ir/NSite/FullStory/News/?Id187899
© كليه حقوق معنوي اين سايت مطابق قوانين نرم افزاري متعلق به پژوهشکده مدیریت اطلاعات و مدارك اسلامي مي باشد.